به کی رفته؟

به محضی که فرزندی به دنیا می‌آید، اطرافیان با ذوق و شوق فراوان به دیدنش می‌آیند. تقریبا می‌شود اولین و جذاب‌ترین کاری که به ذهنشان می‌رسد حدس زدن تشابه فرزند با پدر یا مادر است. اینکه به کدام‌یک بیشتر شبیه است اولین پرسش اطرافیان می‌شود که گاهی خیلی صریح و گاهی به شکل پچ پچ رایج است. اما این میان مادران زیادی را می‌شناسم که خسته از نه ماه بارداری و درد زایمان و در آستانه‌ی افسردگی بارداری، به این گمانه‌زنی‌ها حساسند. و در میانه‌ی این حساسیت همیشه پیدا می‌شوند اطرافیانی که هیچ شباهتی بین مادر و فرزندش نمی‌یابند. من هم از همین مادرها بودم. از قبل هم می‌دانستم که بسیار حساسم. می‌دانستم که دوست دارم اثری از خودم در تو ببینم خصوصا در همان ساعات اول. آنقدر بود که از قبل‌تر ماجرا را برای اطرافیانم گفتم.

به مرور این حساسیت کم می‌شود، و حتی برای پدر و مادر هم این گمانه‌زنی جذاب می‌شود. حالب‌تر اینکه با تولد فرزند تازه عکس‌های کودکی پدر و مادر و حتی گاهی اقوام فامیل رو می‌آیند و قرار است سندی بر حقانیت گوینده‌ی حرف باشد. در خانه‌ی ما از قبل‌تر ها عکسی از خودمان داشتیم که با بزرگ شدن تو رجوعمان به آن بیشتر و بیشتر شده. آنقدر که تو را بنشانیم و با عکس‌هامان در یک قاب قرار دهیم.

salma038

به عنوان یک پیشنهاد در خاطر داشته باشیم که اگر مادر منتظرفرزند اطرافمان هست، حداقل در روزهای اول قبل از گمانه‌زنی‌های کلی، بیشتر به تشابهات مادر و فرزندش اشاره کنیم. حتی اندک. همان‌ها انرژی‌های مثبتی است که به مادر تازه از زایمان فارغ شده می‌فرستیم.

این نوشته در Uncategorized ارسال شده. این نوشته را نشانه‌گذاری کنید.

1 پاسخ برای به کی رفته؟

  1. مینا :گفت

    سلام سمیه جون. من مینا هستم . (ملک آبادی)
    از روز ازبعین که شما این وبلاگ را به من معرفی کردید هرروز سری به آن میزنم و منتظر مطالب جدیدتان هستم. حتی بیشتر مطالب قبلی تان را هم خوانده ام.
    فکر میکنم دو دلیل دارد:
    اول اینکه بسیار شیوا و دلنشین می نویسید که حتی گاهی غبطه می خورم
    دوم اینکه مطالبتان را که می خوانم یاد فاطمه سادات می افتم که او هم همین دوران را پشت سر می گذارد. وقتی می خوانم فاطمه سادات را هم در کنار سلما جان میبینم.

    خواهشی هم دارم: کتاب هایی را که مطالعه می کنید را به من معرفی کنید تا استفاده کنم.

بیان دیدگاه